مردم ايران خواهان سرنگوني اين رژيم هستند ونمايش انتخابات را تحريم ميكنند

عربي ودولي

مردم ايران خواهان
مردم ايران خواهان سرنگوني


اين روزها در ايران تب انتخابات داغ است، تبليغات حكومتي از همه باندهاي آن در وحشت و هراس از اينكه كنترل اوضاع از دستشان خارج شده و مردم قيام كنند، به جان هم افتاده اند و خواسته يا ناخواسته تيشه به ريشه خود ميزنند، بقاياي خميني مانند اربابشان در يك چيز مشترك هستند و آن اينكه به رأي مردم كاري ندارند و دنبال تقسيم قدرت در بين خودشان هستند، خمینی یکبار، رو در روی یکصد و اندی سال مبارزه آزادیخواهانه مردم ایران ایستاد و با یک دهن‌کجی آشکار به روح جنبش مشروطه و انقلاب ضدسطلنتی و خون شهیدان گفت:
«رابطه ولی‌فقیه با مردم از لحاظ حقوقی مانند رابطه قیم با صغار (کودکان) است.»
او با همان تفکر خود افزود:
«حکومت که شعبه‌یی از ولایت مطلقه رسول‌الله است، یکی از احکام اولیه است و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است. حکومت می‌تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در مواقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یک‌جانبه لغو نماید. حکومت می‌تواند هر امری را چه عبادی و یا غیرعبادی، که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن، مادامی که چنین است، جلوگیری کند».

لغو یکجانبه قراردادهای شرعی خود حکومت اعم از عبادی یا غیرعبادی ترجمان قدرت طلبی افسارگسیخته هیولایی به نام ولی‌فقیه در استبداد مطلقه ولایت‌فقیه، و مقید نبودن او حتی به قانون خود ساخته است. در این نظام مادون تمدن، دیگر جایی برای مطرح شدن مفاهیم و دستاوردهایی مانند «مردم»، «دموکراسی»، «مشروعیت برآمده از آراء مردم» و... باقی نمی‌ماند. زیرا مردم [با عرض پوزش از پیشگاه مردم ایران] ، در این دیدگاه در حکم «صغار» بیش نیستند.

این حرف را آخوند علم‌الهدی بگونه دیگری برجسته کرد و هیچ جای ابهام در این معنا باقی نگذاشت:
«مشروعیت نظام جمهوری اسلامی به ولایت‌فقیه وابسته بوده و در واقع هر نظامی منهای ولایت‌فقیه طاغوت است. زمانی که مردم به یک رئیس‌جمهور رأی می‌دهند، آراء آنها عددهای صفر است و عددی که آن صفرها را معنادار کرده و به آن مشروعیت می‌دهد تنفیذ ولایت و مقام معظم رهبری است.» 

اینکه امروز خامنه‌ای مجبور است بگوید: «هر کسی بخواهد با نتیجه آرای ملت دربیفتد، من در مقابلش می‌ایستم»، یک مانور شارلاتانه از موضع ضعف بیش نیست. حافظه تاریخی مردم ما هنوز به یاد دارد که او در نماز جمعه اول بهمن 1366 گفت:
«اکثریت مردم چه حقی دارندکه قانون اساسی را امضا و لازم‌الاجرا کنند».

اما اگر می‌خواهیم به عمق تعفن دیدگاه خمینی و ساير همكارانش پی‌ببریم، باید سری هم به حرفهای آخوند مصباح یزدی بزنیم. ببینید مفاهیم مقدسی مانند، «مردم» و «انتخابات» در قاموس این دایناسور برآمده از بویناک‌ترین مغاک‌های قرون وسطایی، چه معنایی دارند؟ آنچه را که دیگر سران حکومت و قلم‌به‌مزدان آن از ترس مردم، واکنش افکار عمومی و اعتراضات اجتماعی، در لفافه می‌پیچند و گرد و قلمبه بیان می‌کنند، این یکی صاف و پوست‌کنده و عاری از هر زرورق پیچی بیرون می‌ریزد و درونمایه حکومت دجالان را به زننده‌ترین شکل وا می‌گوید:
«در حکومت اسلامی رأی مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست‌جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری.
ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن ’رضایت ولایت فقیه’ است.
اگر در جمهوری اسلامی تاکنون سخن از انتخابات بوده است، صرفاً به این دلیل است که ولی‌فقیه مصلحت دیده است فعلاً انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود.
ولی‌فقیه حق دارد و می‌تواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلاً به رأی مردم مراجعه نشود انتخاب کند.
مشروعیت حکومت نه تنها تابع رأی و رضایت ملت نیست، بلکه رأی ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد».

***
با این تلقی از «مردم» و «انتخابات»، سؤال اساسی این است که براستی پس چرا این حکومت، دست به برگزاری انتخابات فرمایشی می‌زند؟ و با این‌که می‌داند هر انتخابات برای او بمثابه عبور از یک دست‌انداز اساسی است و ممکن است او را با بحرانهایی مواجه کند که مانند قیام سال 88 غیرقابل مهار باشد. آیا بهتر نبود لفظ «انتخابات» را پس می‌گرفت و به همان عبارت «ولایت مطلقه فقیه» بسنده می‌کرد؟ این چه خیمه شب‌ بازی مهوعی است که در آن باید حتی رئیس‌جمهور به‌اصطلاح انتخاب شده‌اش هم باید توسط ولی‌فقیه تنفیذ شود و مشروعیت خود را از او بگیرد؟ با قول عوامل همين رژيم «با وجود ولی‌فقیه چه نیازی به ر‌ئیس جمهور است؟» به عبارت دیگر «شتر سواری دولا دولا تا کی؟».

آخوند مصباح یزدی پاسخ می‌دهد:
«انتخابات از نظر ما دو فایده دارد؛ یکی این‌که با برگزاری آن و توجه به آرای مردم، آنها خود را در ایجاد حکومت دینی سهیم خواهند دانست و در نتیجه بیشتر و بهتر در حمایت از نظامی که به دست خودشان تحقق یافته، می‌کوشند و آنگاه آرمانهای مهم حکومت دینی تحقق می‌یابد. فایده دیگر این است که امام راحل - بنیانگذار این نظام الهی – با تأکید بر اهمیت نقش مردم و آرای آنان مخالفان نظام را خلع‌سلاح کردند، زیرا آنان با تبلیغات مسموم خود قصد داشتند، نظام اسلامی را مستبد جلوه دهند، ولی هنگامی که آرای مردم در این نظام مورد احترام و اهتمام باشد، حربه مخالفان از کار خواهد افتاد.» 

جان کلام یعنی اینکه، انتخابات برای رژیم دو فایده دارد یکی القاء این حس به مردم که در حکومت دینی خود را سهیم بدانند دوم از کار انداختن به قول آخوند یزدی «حربه مخالفان» و غیرمستبد جلوه دادن نظام. در هر دو صورت [با پوزش مجدد از پیشگاه خلق ایران] ، یعنی استفاده ابزاری از «مردم» و «انتخابات» برای کسب مشروعیت جهت یک حکومت مطلقه استبدادی.

این‌جاست که دم خروس یک پارادوکس از لای عبای آخوند مصباح یزدی و دیگر تئوریسینهای ولایت‌فقیه بیرون می‌زند و خودشان هم برای آن پاسخی قانع‌کننده ندارند و برای توجیه «شتر گاو پلنگی» به نام «جمهوری اسلامی» متوسل به اباطیل می‌شوند:
«ممکن است سؤال کنید؛ پس چرا امام فرمود: «جمهوری اسلامی» و نفرمود «اسلام» یا «حکومت اسلامی» ؟ انتخاب واژه «جمهوری» برای نفی سلطنت بود... این رژیم در ادبیات سیاسی اسمش «جمهوری» است، اما نه جمهوری‌یی که در غرب است، «جمهوری دموکراتیک»، جمهوری‌یی که همه چیزش و اختیارش در دست مردم باشد و تابع آرا و هوس‌های مردم باشد؛ نه جمهوری‌یی که محتوایش اسلام باشد. پس هدف برقراری اسلام در یک نظام حکومتی است که امروز وقتی سلطنتی نبود، اسمش «جمهوری» است؛ نه این‌که در کنار اسلام ما یک هدف دیگری به نام جمهوری داشته باشیم این تفکری است شرک‌آمیز». 

توجه می‌کنید آنجا که صحبت از مردم و انتخاب مردم است، تلقی آخوندهای حاکم بر میهنمان از «جمهوری دموکراتیک» و حکومت منتخب و برآمده از رأی مردم، معادل با «تابع آرا و هوس‌های مردم» است. این نشان می‌دهد که آنها هیچ‌گاه برای مردم هیچ نقشی قائل نیستند؛ زیرا به قول آخوند علم الهدی، صفرها بدون عدد یک معنی ندارند. آنها می‌گویند: «مردم اصلاً حق حاکمیتی از خودشان ندارند تا به کسی اعطا کنند» 
همان‌طور که گفته شد گمان نکنید این دیدگاه خاص پیر دایناسورهای حوزه است و این تلقی به‌وجود بیاید که گویا مربوط به جناحی خاص از رژیم است. آخوند روحانی نیز، به تبعیت از این دیدگاه (استفاده ابزاری از شرکت مردم در انتخابات)، هر گاه پای انتخابات به میان می‌آید، دست به اقداماتی مضحک برای جلب رأی می‌زند. یک نمونه آن که به یک افتضاح عالمگیر تبدیل شد، ماجرای کوهپیمایی او عکس با نشاط! انداختن با دختران و پسران ایرانی بود. نمونه بعدی پیامک‌هایی است که به‌صورت گسترده روی شماره تلفن مشترکان ارسال می‌کند؛ پیامک‌هایی که در محتوای خود، یک بازارگرمی رقت‌انگیز و لو رفته برای نمایش انتخابات بیش نیست.

آری، واژگانی مانند «مردم» و «انتخابات» برای این نظام برآمده از جاهلیت اعصار، در حکم جن و بسم‌الله هستند. اگر در عصر کبیر آگاهی توده‌ها، عصر شیوع اینترنت، و فراگیر شدن وب‌لاگها و سایت‌های اجتماعی، تیغ ولی‌فقیه می‌برید، تمام رسانه‌ها و روزنامه‌ها را تعطیل می‌کرد، قلمها، کامپیوترها و تلفنهای همراه و دیش‌های ماهواره را می‌شکست و با غلتک صاف می‌کرد و میهن ما را به دوران چرخ چاه و چراغ موشی و عصر حجاج بن یوسف ثقفی برمی‌گرداند. خمینی اگر در تمام دوران زندگی‌اش یک حرف راست گفته باشد آنهم موقعی بود که این طور ماهیت واقعی خود و نظامش را بیرون ریخت و گفت:
«اگر ما از اول… به‌طور انقلابی عمل کرده بودیم و قلم تمام مطبوعات مزدور را شکسته بودیم تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و رؤسای آنها را به جزای خودشان رسانده بودیم و چوبه‌های دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد... اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمی‌دادیم اینها اظهار وجود کنند؛ تمام احزاب را ممنوع می‌کردیم؛ تمام جبهه‌ها را ممنوع می‌کردیم و یک حزب؛ حزب‌الله؛ حزب مستضعفین تشکیل می‌دادیم و من توبه می‌کنم از این اشتباهی که کردم»

***
براين اساس است که بازی انتخابات، نمایشی است برای تحميل یک موجود با عمامه یا بی‌عمامه به مردم، حالا شرایط هرطور ایجاب کرد با مارک اصول‌گرا یا اصلاح طلب. نمایشی که البته کاملاً  لورفته  و آبروباخته است. اگر رأی مردم ”نه ”و ”تحریم ”این نمایشها و خیمه‌شب بازی‌ها است, ریشه در همین واقعیت دارد. تمامیت رژیم برای مردم ایران نامشروع است, بنابراین رأی آنها در یک جمله رأی به سرنگونی تمامیت رژیم ولایت‌فقیه است. هدف نهايي رژيم نيز حفظ اين حاكميت ننگينش بهر قيمت وبهايي است، هر ميزان بتواند با فريب ونيرنگ وهر گاه با فريب پيش نرفت با سركوب وخفقان وافزايش اعدامها.... اين روش قرون وسطائي در قرن بيست ويكم تا حدي كارآئى دارد و درنقطه اي به ضد خودش عمل خواهد كرد وطناب دارش خواهد شد... منتظر آن روز هستيم.